هزار سال است که انتظار مى کشیم. هزار سال است که در هواى تو بال و پر مى زنیم. هزار سال است که تو را مى اندیشیم. دست هایمان از تو خالى است. صحراى کربلا به نفس هاى تو نیازمند است. بیا بر تَرَک هاى داغ کربلا جویبار شو، اى جریان زلال! بیا و تیرهاى مسموم را از مشک سقا بیرون بکش! بیا روزنه هاى مشک را بپوشان تا خستگى ابوالفضل از تنش به در شود! بیا براى سقا دست باش! دست هاى نوازش او کنار روسیاهى فرات جا مانده است. بیا نگاهت را بر خشم فرات بگستران تا کاسه تشنگى بچه را پر کند! بیا نسیم شو! خود را بر نفس هاى داغ خورشید بِوَزان تا کمى خنک تر بتابد! دستمالت کو؟ دستمالى که در جوى شیر و عسل بهشت شسته بودى، دستمالت را بر تب لب هاى على اصغر بکش تا لب هایش بوى زندگى بگیرد.
عَلَم را از وسط صحرا بردار و بر دوش ابوالفضل بگذار! هوا را بو کن. ببین چه قدر نامردى مى وزد! ببین سلول هاى یزید هوا را پر کرده اند. در هوا جاى نفس کشیدن نمانده است. جلوتر، تیرى از دست شیطان در رفته و بر گلوى اصغر نشسته. هواى اصغر را داشته باش! تیر را بیرون بیاور. گلوى کوچک اصغر را ببوس تا زخم آن خوب شود.
سلام گلم سال نوت مبارک
گفته بودی دنبال سایت های مذهبی میگردی من یه چنتای برات میفرستم
http://zohoor-mahdavi.blogfa.com/
http://www.molayemehraboon.blogfa.com/
http://400.blogfa.com/
http://heydariam.blogfa.com/
http://www.mahdia66.blogfa.com
راستی کی گفته که خاله من اصفهانیه
دامن علقمه وباغ گل یاس یکیست
قمرهاشمیان درهمه ناس یکیست
سیرکردم عددابجدودیدم به حساب
نام زیبای ابصالح وعباس یکیست